عشق تو ز اختيار بيرون است

شاعر : عطار

وصل تو ز انتظار بيرون استعشق تو ز اختيار بيرون است
چون کار تو از قرار بيرون استچون با تو نهم قرار وصلت
هر لحظه ز صد هزار بيرون استمرغي که دراوفتد به دامت
سرگشتگي از شمار بيرون استجان‌هاي عزيز را درين درد
کز گردش روزگار بيرون استزان برد غم تو روزگارم
از پرده‌ي پرده‌دار بيرون استآنجا که حساب کار عشق است
کار تو ز وسع کار بيرون استبيکار مباد هيچ‌کس ليک
جمله ز حساب يار بيرون استهرچ آن تو نهي به حيله برهم
از زحمت تخت و دار بيرون استاي دل ره يار گير کين راه
از شيوه‌ي فخر و عار بيرون استدر عالم عشق کار عطار